Archive for August, 2012

2012-04-21_nourizad-ghatleam-6

 

پرسش من این است: «آیا میرحسین موسوی در آخرین ساعات روز 22خردادماه 88 و یا صبح روز 23 خرداد اساسا می‌توانست تسلیم آن صحنه‌آرایی خطرناک بشود؟» و ادعای من این است: «هر کس بتواند به ابعاد مختلف این پرسش خوب بیندیشد و حالات و جنبه‌های مختلف آن را بررسی کند، آن وقت قادر خواهد بود وضعیت تاریخی دکتر محمد مصدق را درک و تحلیل کند».

 

افسانه پیرمرد خرفت و لجباز


کم نیستند تاریخ‌نگاران و ای بسا تحلیل‌گرانی که از دکتر مصدق با تعبیر «پیرمرد لج‌باز» یاد کرده‌اند. این ویژگی «یک‌دندگی» و «لج‌بازی» را، ای بسا بسیاری از نزدیکان او نیز برایش بر شمرده‌اند. قول معروفی است منتسب به خلیل ملکی که گفته بود: «این پیرمرد ما را به جهنم خواهد برد، اما من تا جهنم هم با او خواهم رفت». به اینجا که می‌رسیم به باورم بلافاصله باید تکلیف خودمان را با یک دوراهی بزرگ مشخص کنیم: «چرا حتی بزرگترین روشنفکران، متفکران و سیاست‌مداران دوران، از خلیل ملکی گرفته تا احمد قوام یا حتی تقی‌زاده، حاضر بودند زمام امور را به یک پیرمرد لج‌باز بسپارند و تا جهنم هم با او بروند؟»


من می‌گویم پاسخ رایج و البته غالب در فضای مطبوعاتی و ژورنالیستی ما «کیش شخصیت» و «شخص پرستی ایرانیان» است. این ساده‌ترین، پیش پا افتاده‌ترین و در عین حال «مد روز ترین» نسخه‌ای است که می‌توان با آن تاریخ پرفراز و نشیب یک ملت را خلاصه کرد و به زباله‌دان انداخت. یعنی ایرانیان، از توده عوام مردمش گرفته تا روشنفکر و نخبه و نظریه‌پرداز و سیاست‌مداران سیّاسی در حد قوام یا تقی‌زاده، همه در یک ویژگی مشترک بوده‌اند: «عاشق چشم و ابروی مصدق شدند و دل و دین و زندگی و وطن و جان و مالشان را بر سر این عشق افلاطونی تقدیم کردند»!


در عین حال این پاسخ، یک پیامد دیگر نیز در دل خود دارد: «بزرگترین خیزش و جنبش ملی‌گرایی تاریخ این کشور، و البته نخستین، سرآغازگر و الهام‌بخش تمامی جنبش‌های ملی‌گرای مشرق زمین، از مصر گرفته تا مالزی را در حد ماجراجویی‌های شخصی یک پیرمرد لج‌باز تقلیل می‌دهد»! در واقع بنابر این روایت: «صنعت نفت ایران ملی شد، چون مصدق با انگلستان لج کرده بود و بعد از آن هم کودتا شد چون مصدق از خر شیطان پایین نیامد و بازی لج و لج‌بازی را تا به آخر (یعنی نابودی کل کشور) ادامه داد»!


دقت بفرمایید که در این روایت، هیچ جایگاهی برای مردم وجود ندارد. اثری از یک خیزش ملی به چشم نمی‌خورد. دستگاه فعال برای به ثمر نشستن جنبش ملی‌شدن صنعت نفت تنها و تنها در یک فرد (مصدق) خلاصه شده است. هیچ گروه دیگری مشغول فعالیت شبانه‌روزی، سیاست‌ورزی، جدال‌های حقوقی، فعالیت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی، بسیج ملی و نظایر آن نبوده‌اند. در نهایت هم ریش و قیچی صرفا و صرفا به دست مصدق بوده تا به همان شیوه که مثلا ممکن است برای فروش املاک میراث پدری‌اش تصمیم بگیرد، برای کل صنعت نفت این کشور حکم صادر کند که مثلا ملی باشد یا با انگلستان شریک شویم!


تاریخ‌نگاری که می‌خواهد به این توهم دامن بزند، زیرکانه زاویه دوربین خود را تنگ می‌کند. روایت ملی‌شدن صنعت نفت را در حد فلان مکالمه خصوصی آن وزیر با آن وکیل در حضور یک خبرنگار یا مخبر خارجی یا مفسر داخلی تقلیل می‌دهد. بدین ترتیب، مخاطب ناآگاه در دام این توهم گرفتار می‌شود که از اصرار نهان مطلع گشته و نگارنده فردی آگاه به اسرار و رموز تاریخی است، پس در نهایت روایت او روایتی مستند و صادق است. اگر می‌خواهید صحت این مدعی را بررسی کنید، به نوشتجات تمامی این مدعیان تاریخی مراجعه بفرمایید. تردید نکنید در هیچ اثری از آثار نوشته شده که «قرار است»(!) در انتها به این نتیجه برسند که «مصدق مردی خودرای و مستبد بود و لج‌بازی کرد و ای بسا چند مورد قانون شکنی هم داشت و حتی نیمچه کودتایی هم علیه شاه قانونی مملکت کرد تا در نهایت خیره‌سری‌اش به کودتا بینجامد» هیچ رد پایی از مردم نخواهید دید. تمامی این روایات عاری از روح یک جنبش ملی هستند. تمامی آنان مستند به معدود روایت‌های شخصی هستند که حول و حوش چند سیاست‌مدار (که اتفاقا غالبا خارجی، انگلیسی یا آمریکایی و یا از عوامل سلطنت هستند) می‌گذرد. در این روایت‌ها، حتی اگر قرار باشد به حرکت‌های مردمی اشاره شود، آن خیزش‌ها را در حد چند دسیسه برنامه‌ریزی شده برای تحریک احساسات عمومی و سوءاستفاده در بازی‌های سیاسی تقلیل می‌دهند. گویی مردم هیچ نبوده‌ و نیستند جز مشتی گوسفند که چهار سیاست‌مدار قدرت رقصاندن آنان به هر سازی را داشته و دارند! (اصلا هم به روی مبارکشان نمی‌آورند که اگر مردم اینقدر نادان و بی‌اراده بوده‌اند پس دیگر آن همه کودتا و لشکرکشی و حمام خون برای چه به راه افتاد؟!)

 

روایت دوم، روایت مردی که یک ملت بود


زمانی که اختلاف مصدق (به عنوان نخست وزیر) با محمدرضا (به عنوان پادشاه) بر سر اداره وزارت دفاع و نیروهای نظامی بالا گرفت، مصدق چاره را در استعفا دید. او عقیده داشت بدون قدرت اداره نیروهای نظامی، به همان چاقوی بدون تیغه‌ و بی‌خاصیتی بدل خواهد شد که سال‌ها بعد مهندس مهدی بازرگان بدان اعتراف کرد! اما نتیجه آن استعفا چه شد؟


هیچ آمار دقیقی از کشته شدگان قیام 30تیر در دست نیست. دکتر ادیب برومند می‌گوید که «کمتر از 100 نفر نبودند» (+) اما من در منابع دیگری شمار شهدا را تا بیش از 1000 نفر هم خوانده‌ام.* می‌گویند ارتش آنقدر به روی مردم آتش گشود و مردم آنقدر مقاومت کردند و خیابان‌ها آنقدر از خون و جسد پوشیده شد تا شب‌هنگام سربازان دیگر از کشتن مردم خسته شدند و فرماندهان ارشد به مقامات دولتی خبر دادند که دیگر امکان تداوم سرکوب وجود ندارد و در نهایت کابینه قوام خبر استعفای خود را اعلام کرد. در برابر این تصویر خونین تاریخ، ما باید چه روایتی را بپذیریم؟ آیا باید بپذیریم کرور کرور پیر و جوانی که با فریاد «یا مرگ یا مصدق» در برابر اسلحه دژخیمان سینه سپر کرده و تا آخرین توانشان مقاومت کردند، صرفا توده‌ای ناآگاه از انسان‌ها عقب‌افتاده و گرفتار «کیش شخصیت» بودند؟ آیا این حجم انبوه از مردم جان خودشان را تنها و تنها به دلیل عشق شخصی به یک پیرمرد به خطر انداخته و از دست دادند؟


پاسخ روایت‌گرانی که تاریخ پر از درد و رنج این کشور را در دو کلمه خلاصه می‌کنند قطعا همین است: «شخص پرستی»! آنان فریاد می‌زدند «یا مرگ یا مصدق»، گویی که مجنون در فراغ لیلی یا فرهاد در اندوه از دست دادن شیرین فریاد می‌زند! اما من می‌گویم که تاریخ این کشور اینقدر مضحک و سخیف نبوده! این تحلیل سخیف اتفاقا از اذهان کوته‌نظری برمی‌آید که شیوه تحلیل تاریخ را با بازخوانی عاشقانه‌های سنتی کشور اشتباه گرفته‌اند!


آن ایرانی که فریاد می‌زند «یا مرگ یا مصدق» دقیقا همان ایرانی است که چندی قبل نخست وزیر دیگری را (رزم‌آرا) به قتل رسانده و بر سر جسدش به پایکوبی پرداخته است. پس آن جماعتی که این نخست‌وزیر را ترور کرده‌اند، بیهوده برای آن یکی سینه سپر نمی‌کنند. مسئله این جماعت اصلا این شخص و آن شخص نیست. اینان مطالبه خود را دارند. مطالبه‌ای که برای کسب آن خون نخست‌وزیر اول را به زمین ریختند و برای حفظ و بقا و دوام آن سینه سپر گلوله‌ کردند تا از نخست وزیر دوم حمایت کنند. مصدق تنها روایت خلاصه شده‌ای بود از تمامی آرمان‌هایی که یک ملت برای قیام کرده بود و به هیچ وجه حاضر نبود چه در برابر مستبد خودکامه داخلی و چه در برابر استعمارگر متجاوز خارجی از آن‌ها عدول کند.

 

«ملت ما به تنگ آمده است»


استفان کینزر، در کتاب «همه مردان شاه» روایت جالبی دارد از گفت و گوی یک خبرنگار آمریکایی، با شهروند کوچه و بازار ایران در زمانی که دولت مصدق از جانب کشورهای جهان تحریم شده بود. (نقل به مضمون می‌کنم) خبرنگار از مردم می‌پرسد: «می‌دانید که دولت تحریم شده»؟ می‌گویند «بلی». می‌پرسد: «می‌دانید بدین ترتیب دولت ورشکسته می‌شود، گرانی می‌شود. فقر می‌آید. بی‌کاری می‌آید؟ فشار کمرشکن به شما وارد می‌شود؟» پاسخ می‌دهند «بلی». می‌پرسد «پس می‌خواهید چه کار کنید؟» پاسخ می‌‌دهند: «هیچ»!!!


ایرانیِ سال‌های پایانی دهه 20 و ابتدای دهه 30، ایرانی خسته و به ستوه آمده از تکرار استبداد و استعمار است. قریب به نیم قرن از بزرگترین انقلاب مشروطه‌خواهی مشرق زمین گذشته اما همچنان ایرانیان نتوانسته‌اند در حد اختیار فروش ثروت‌های ملی‌شان زمام امور را به دست بگیرند. اینجاست که می‌توان در توصیف این ملت به زیبایی گفت: «ملت ما به تنگ آمده است»! ایرانیِ فعال در جنبش ملی شدن صنعت نفت دیگر نمی‌پذیرد که ضعف نظامی، یا دانش فنی بخواهد بهانه‌ای باشد برای پذیرش خفت استعمار! آنان که روایت یک‌جانبه‌ای از رد پیشنهادات همکاری غرب ارایه می‌کنند قطعا هیچ گاه نمی‌گویند که دولت‌ ملی ایران، بارها و بارها، از انگلیس گرفته تا آمریکا و شوروی و ایتالیا و حتی کشورهای آفریقایی درخواست همکاری داد. هیچ کس به خوبی خود دولت نمی‌دانست که کشور ما دانش فنی استخراج نفت را ندارد؛ پس باید از مستشاران خارجی کمک گرفت. اما کدام یک از این تاریخ نگاران «بی‌طرف»، در جوار اشاره به «لج‌بازی‌های پیرمرد» در رد پیشنهادات کنسرسیوم به این مسئله اشاره می‌کنند که دولت ایران اصلا نمی‌دانست که چقدر نفت تولید و استخراج می‌شود؟


مهندس بازرگان که به نمایندگی از دولت مسوول رسیدگی به پالایشگاه آبادان شده بود روایت می‌کند که هیچ مقام ایرانی اطلاعی از حجم استخراج نفت نداشت! وقتی مسوولان ایرانی می‌خواهند صرفا با شمارش کشتی‌های حامل نفت به تخمینی از میزان استخراج نفت دست بزنند انگلیسی‌ها تردد کشتی‌ها را هم متوقف می‌کنند. وقتی دولت دفاتر شرکت نفت انگلستان را مصادره می‌کند تمامی اسناد مربوط به میزان استخراج از بین رفته‌اند. در واقع وقتی خارجی‌ها به ایران پیشنهاد همکاری 50-50 می‌دادند اصلا معلوم نبود ما قرار است 50درصد از چه حجم صادراتی و با چه قیمت فروشی را دریافت کنیم؟ انگلیسی‌ها در طول تمامی مراحل پیشنهادات همکاری یک شرط همیشگی داشتند: هیچ‌گونه نظارتی از جانب دولت ایران بر حجم استخراج نفت و یا قیمت فروش آن پذیرفته شده نیست! یعنی اگر دولت ایران پیشنهاد 50 درصد را هم می‌پذیرفت، آنگاه شرکت نفت انگلیس باید با صداقت مثال زدنی خودش (!) اعلام می‌کرد که مثلا امسال یک میلیون بشکه نفت فروخته‌ایم به قیمت هر بشکه یک لیره استرلینگ؛ در نتیجه سهم ایران می‌شود پانصدهزار لیره! فارغ از اینکه این پیشنهاد تا چه میزان از نظر اقتصادی به سود کشور بود، حجم خفت و حقارت چنین تحمیلی بدون تردید از تاب تحمل جامعه ایرانی بیرون بود و نتیجه آن شد که «یا مرگ یا مصدق»!

 

آن‌ها که برگزیده می‌شوند!


احمد قوام، یکی از سیاست‌مدارترین چهره‌های تاریخ این کشور بود. من به او و تمامی درایت‌ها و خدماتش بی‌نهایت احترام می‌گذارم. تقی‌زاده، روشنفکری سیاست‌پیشه بود. او حتی سابقه نزدیکی به کشورهای غرب از جمله انگلستان را هم داشت اما در تاریخ مشروطیت این کشور نقشی ایفا کرده است که در کل من برای او هم احترام فراوانی قایل هستم. خلیل ملکی، بی‌تردید یکی از معدود اندیشمندان سیاسی ما بود که توانایی تحلیل و نظریه‌پردازی به روز را داشت و می‌توانست آموخته‌های تئوریک خود را به نسخه‌های عملی برای دیگران بدل سازد. او نیز چهره‌ای ماندگار در تاریخ معاصر کشور ما است. اما چرا از ده‌ها و صدها چهره سیاسی و اندیشمند هم‌دوره مصدق، تنها او بود که اینچنین به «اسطوره» بدل شد؟ من می‌گویم، اختلاف خیلی ساده بود. همه آن‌ها می‌دانستند مسئله چیست و شرایط به چه نحوی است، اما فقط یک نفر بود که «برگزیده شده بود» تا پرچم را حفظ کنند و اتفاقا دلیل اینکه همه این سیاست‌مداران حاضر بودند «حتی تا جهنم» هم به دنبال او بروند دقیقا و دقیقا همین بود.


فریاد «یا مرگ یا مصدق» سرود شیفتگی کور یک ملت نسبت به یک سیاست‌مدار نبود؛ بلکه کوهی از مسوولیت بود که ملت با اراده خود بر دوش یک پیرمرد واگذار کرد. حال پیرمرد مختار بود که به درخواست ملت گردن نهد و «مصدق» شود، یا از زیر فشار این مسوولیت شانه خالی کند و به قعر گنداب تاریخی فرو برود که یک «خائن» به فهرست طویل خاونینش اضافه می‌شد.


من با دو چشم خودم ده‌ها هزار شهروند تهرانی را دیدم که در پشت میله‌های دانشگاه تهران فریاد می‌زدند «هاشمی، هاشمی، سکوت کنی خائنی». و من با چشم خودم دیدگان نگرانی را دیدم که از فردای 22خرداد مدام از هم می‌پرسیدند: «میرحسین چه کار می‌کند؟ نکند کوتاه بیاید؟ نکند به مردم خیانت کند؟» و هربار که این تصاویر را با چشم خودم می‌دیدم و با تمام وجود لمس می‌کردم یک تایید تاریخی دیگر به اندوخته‌هایم اضافه می‌شد که «آنچه مصدق را بر سر تصمیماتش راسخ می‌کرد، نه خیره‌سری‌های یک پیرمرد در دوران کهولت، که سنگینی بار فشار فریاد «یا مرگ یا مصدق» بود». ملی شدن صنعت نفت نه انتخاب مصدق بود و نه محصول دلاوری‌های یک تنه او در قالب یک ابرمرد! ملی‌شدن صنعت نفت، خیزش یک ملت برای سردادن فریاد استقلال بود و مصدق، تبلور، وام‌دار، منتخب برگزیده، نماینده و عصاره این جنبش بود که خودش بهتر از هر کسی می‌دانست که دیگر «به خودش نیامده که بخودش بازگردد».


تجسم امروزین او، میرحسین موسوی است. درست به مانند آن دستگاه تاریخ‌نگاری که تلاش می‌کند نشان دهد «مصدق پیرمردی خیره‌سر و لجوج بود»، دستگاه تبلیغانی حکومت نیز حقیرانه تلاش می‌کند نشان دهد که میرحسین «ساده‌لوح و زودباور» بود و توسط گروهی از اطرافیانش فریفته شد و با خودخواهی و خیره‌سری مملکت را به آشوب کشاند! اما همین امروز میلیون‌ها ایرانی می‌توانند با رجوع به قلب‌های خود شهادت دهند که «میرحسین اگر آبرویی نزد ملت دارد، تنها و تنها از آن جهت است که بر سر پیمانی که با مردم بست استوار ماند و هیچ نگفت جز آنکه مردم از او می‌خواستند بگوید و تسلیم نشد آنجایی که مردم می‌خواستند که تسلیم نشود؛ و اگر جز این بود میرحسین نیز به زباله‌دان ترسوها و خائنین به ملت افزوده می‌شد. اما او ایستاد، همان‌گونه که مصدق ایستاد»!


در نهایت اینکه، شاید امروز و تنها با گذشت سه سال از کودتای خرداد 88 بتوان پذیرفت بسیاری هستند که بدون سوء نیت در مورد ابعاد و چگونگی این کودتا تردید داشته باشند. اما چگونه می‌توان پذیرفت که با گذشت نزدیک به 60 سال از کودتای 32 و با گذشت 10 سال از زمان انتشار اسناد آن کودتا و اعتراف دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس به طراحی گام به گام آن، هنوز گروهی هستند که می‌خواهند «بی‌طرفانه» نشان بدهند که «کودتای اصلی را مصدق علیه شاه انجام داد»؟!! به باور من، اگر به زحمت بتوانیم برای چنین افرادی سر سوزنی حسن نیست قایل شویم، آنگاه باید بپذیریم که اشتباه آنان در نادیده گرفتن شرایط تاریخی و مقتضیات زمان است. آنان نمی‌توانند درک کنند برای جامعه‌ای که زرم‌آرا را به جرم ایستادگی به آرمان ملی‌شدن صنعت نفت ترور می‌کند، هیچ کاری ندارد که مصدق را هم به جرم خیانت به همان آرمان به زباله‌دان بیندازد. پس اگر مصدق به خیمه‌شب‌بازی‌های انگلستان «نه» می‌گوید، در واقع هیچ نگفته بجز عصاره همان کلامی که ملت از او می‌خواستند. در یک کلام، اگر کسی پیام قیام 30 تیر را درک کرده باشد و بتواند بفهمد که «یا مرگ یا مصدق» یعنی چه، آنگاه می‌تواند بفهمد که مصدق هیچ راهی نداشت جز همانی که رفت.

 

پی‌نوشت:

* متاسفانه در زمان نگارش این یادداشت در سفر هستم و به منابع خودم دسترسی ندارم و متن را صرفا بر پایه رسوبات ذهنی می‌نویسم. قطعا این آمادگی را دارم که در اولین فرصت برای هریک از ادعاهای تاریخی این نوشته اسناد و منابع قبال ارجاع ارایه کنم.


بزرگ شده تصویر اصلی این یادداشت را از اینجا ببینید با این توضیح عکس: «دمونستراسیون عظیم دانشگاهیان که تبدیل به دمنستراسیون عمومی شد در حمایت دکتر مصدق در روز 11/12/1331»

کبک ۲۲

ادوارنیوز: شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر و برنده صلح نوبل 2003 در نامه ای به رییس سازمان زنان سازمان ملل متحد از او خواست تا به هنگام بررسی پرونده جمهوری اسلامی ایران به گزارش ها در خصوص وضعیت زنان توجه کند.

به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، خانم عبادی در نامه خود با اشاره به حذف پذیرش دختران از 77 رشته تحصیلی در سال تحصیلی جدید، هدف از طرح چنین قوانین و سیاست هایی را جلوگیری از حضور فعال زنان در اجتماع دانست.

رونوشت این نامه برای دکتر احمد شهید- گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران-، خانم پیلای- کمیساریای عالی حقوق بشر-، دفتر آقای بان کی مون- دبیر کل سازمان ملل متحد-، گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان و گزارشگر ویژه حق تحصیل نیز ارسال شده است.

متن کامل نامه شیرین عبادی به رییس سازمان زنان سازمان ملل متحد که در تاریخ 17 آگوست 2012 ارسال شده، به شرح زیر است:

ریاست محترم سازمان زنان سازمان ملل متحد

جنبش فمینیستی یکی از قویترین جنبش های مدنی در ایران است که در دو دهه اخیر رشد چشم گیری داشته است. این جنبش که مخالف سیاست ها و قوانین تبعیض آمیز است، راه حل را در دموکرات شدن حکومت دانسته و در چند سال گذشته برای حصول به هدف خود درصدد ائتلاف با سایر جنبش های مدنی از قبیل دانشجویان و کارگران بر آمده است که این امر خود سبب تقویت بیش از بیش این جنبش و نفوذ آن در لایه های مختلف اجتماع شده است.
حکومت ایران به انحا‍ء مختلف درصدد مقابله با این جنبش بر آمده و با طرح ها، قوانین و سیاست های مختلف می کوشد تا زنان را از تحصیل و حضور فعال در اجتماع باز داشته و آنها را به درون خانه بازگرداند تا شاید دست از مطالبات بر حق خود برداشته و حکومت را در اعمال سیاست های نادرست راحت بگذارند.

علاوه بر قوانین تبعیض آمیزی که از ابتدای انقلاب سال 1979 بر زنان ایران تحمیل شده است (در گزارش های قبلی منعکس است)، در سال تحصیلی جدید تعداد 36 دانشگاه مبادرت به حذف پذیرش دختران از 77 رشته تحصیلی کرده اند. از جمله دانشگاه اراک از پذیرش دختران در رشته های زبان و ادبیات انگلیسی، علوم تربیتی، علوم کامپیوتر، مهندس شیمی، مهندسی صنایع، مهندسی عمران، مهندسی مکانیک، مهندسی کشاورزی و شیمی محض و دانشگاه اصفهان از پذیرش دختران در رشته های علوم سیاسی، حسابداری، مدیریت بازرگانی دولتی و صنعتی، مهندسی برق، مهندسی عمران، مکانیک، راه آهن و مترجمی زبان انگلیسی ممانعت به عمل آورده اند. به این ترتیب دختران که از سال ها قبل بیش از 65 درصد از کل دانشجویان را تشکیل می داده اند به کمتر از 50 درصد تقلیل خواهند یافت.

همچنین سیاست تفکیک جنسیتی که در برخی از دانشکده ها اعمال می شود و نیز تغییرات بنیادی که در محتوای دروس دانشگاهی رشته “مطالعات زنان ” و تبدیل نام آن به “حقوق زن در اسلام” به عمل آمده است، حکایت از تحمیل فرهنگ پدر سالار دارد که هدف آن تقویت نقش زن در خانه و خانواده و ناچیز جلوه دادن اهمیت وی در اجتماع است.

یکی دیگر از سیاست های کلان حکومتی که نتیجه غیر مستقیم آن خانه نشینی زنان خواهد بود، توقف برنامه کنترل موالید است. در حالی که حکومت ایران از عهده بر آورده ساختن نیازهای اولیه جمعیت فعلی ایران از قبیل بهداشت، تحصیل و مسکن عاجز است، دولتمردان ایرانی اعلام کرده اند که جمعیت کشورباید به دو برابر افزایش یابد. این در حالتی است که تعداد مهد کودک ها و کودکستان های کشور بسیار اندک و ناکافی است و جالب تر آن که اخیرا طبق اعلام حکومت، برای تاسیس مهد کودک و کودکستان ها روحانیون و طلبه ها بر سایر داوطلبان ارجحیت دارند.

حکومت جمهوری اسلامی ایران سعی دارد هر صدای معترض به تبعیض جنسیتی را در گلو خفه سازد که از جمله می توان به دستگیری و مجازات ده ها فعال حقوق زن که حتی برای برخی از آنان احکام سنگینی نیز صادر شده است، اشاره کرد. محبوبه کرمی، بهاره هدایت، نسرین ستوده، نرگس محمدی‍، هانیه فرشید شتربان در حال گذراندن محکومیت خود هستند.

همچنین سال گذشته ماموران وزارات اطلاعات بدون مجوز قانونی مبادرت به پلمپ کتابخانه “صدیقه دولت آبادی” کردند که به این ترتیب تنها کتابخانه مستقل و غیر دولتی در زمینه زنان تعطیل شد.

آن چه گفته شد قسمتی از سیاست های اخیر حکومت جمهوری اسلامی است که چون تاب حضور پر شور زنان را در حوزه عمومی ندارد، سعی دارد آنان را به حوزه خصوصی یعنی درون خانه بازگرداند تا شاید دست از مخالفت ها و مطالبات بر حق خود بردارند.

لذا با اعلام مراتب فوق مستدعی است، این گزارش ها هنگام بررسی پرونده جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.

با احترام

شیرین عبادی

مدافع حقوق بشر و برنده صلح نوبل 2003

17 آگوست 2012

رونوشت :

دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران

خانم پیلای، کمیساریای عالی حقوق بشر

دفتر آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد

گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان

گزارشگر ویژه حق تحصیل

ادوار کبک آگاه است

Freedom

August 16th, 2012 [Kaleme] – According to reports by Kaleme, as of Thursday August 16th, 2012, 75 political  were released from Evin prison having been pardoned by the Supreme Leader of Iran. The sentences of 9 additional political prisoners were reduced.  The list includes 7 women from Evin's Female Ward, 69 prisoners from Evin's General Ward 350, Ghasem Sholeh Sadi, who had served his full sentence and 9 prisoners whose sentences have been reduced.

The list of the political prisoners granted pardon and released from Evin prison as of Thursday August 16th, 2012 is as follows: (this list will continue to change as additional news arrives from Iran)

 

1. Hamid Reza Izadi Yari

2. Ali Reza Akhavan

3. Behnam Nazari

4. Amir Bahmani

5. Mohsen Pour Rezyaii

6. Mohammad Reza Pounaki

7. Hassan Tabrizi

8. Mohammad Reza Ghaghi Nejad Kashani

9. Amir Ehsan Tehrani Sekhavat

10. Hossein Sabet

11. Mohsen Javadi Afzali

12. Abtin Jahaniyan

13. Hamid Reza Khadem

14. Abdol Reza Dehghan

15. Sepehr Ebrahimi

16. Ahmad Rabiee

17. Mehdi Rezaii

18. Arash Riki

19. Ali Salem

20. Ali Reza Samiee

21. Mohammad Hossein Sohrabirad

22. Ebrahim Shokouhi Zadeh

23. Hesam Shahsavari

24. Keyvan Shirazi

25. Mohammad Esmail Sahabeh Tabrizi

26. Soroush Safavordi

27. Reza Azizi

28. Mikael Azimi

29. Amir Maghamifar

30. Ali Akhavan

31. Sarang Etehadi

32. Naser Azarnia

33. Masoum Fardis

34. Moshtagh Forouharpak

35. Erfan Ghanehifard

36. Amir Abdollah Kazemi

37. Mohammad Mehdi Kariman Eghbal

38. Mehdi Kouhkan

39. Ali Reza Kia

40. Amir Latifi

41. Farzan Matini Asl

42. Ramin Chavoshi

43. Rahman Bouzari

44. Shahab Dehghani

45. Adel Mohammad Hosseini

46. Ali Mostafaee

47. Hamid Reza Moghadasi

48. Ali Mollahaji

49. Ali Malihi

50. Houman Mousavi

51. Reza Moulavi

52. Poriya Naderi

53. Navid Nezhat

54. Omid Norouzian

55. Ali Nazari

56. Mehdi Farahani

57. Mazdak Ali Nazari

58. Ashkan Alhiyari

59. Mohammad Javad Shahpari

60. Farshad Ghorbanpour Sheykhani

61. Arash Rahai Mehr

62. Ayoub Ghanbarpourian

63. Ali Goudarzi

64. Mojtaba Ahmadi

65. Amir Ali Agha Yari

66. Javad Rastjou

67. Ali Reza Samiee

68. Hoda Arab Oladi

69. Hamzeh Karami

 

The following prisoners 9 were granted reductions in their sentences:

 

1. Reza Ansari Rad – remaining sentence reduced by 1/2

2. Saeed Mahmoudi Bagheri – remaining sentence reduced by 1/2

3. Abdollah Jafari – remaining sentence reduced by 1/2

4. Mohammad Reza Goli Zadeh Akhlaghi – remaining sentence reduced by 1/2

5. Javad Toumari – remaining sentence reduced by 1/2

6. Ali Akbar Mohammad Zadeh – remaining sentence reduced by 1/2

7. Omid Kharazmiyan – Remaining sentence reduced by 2/3

8. Kazem Motamed – Sentence reduced by 2 years

9. Ahmad Karimi – Sentenced reduced by 2 years

 

Women released from Evin's Female ward include:

 

1.Nazanin Khosravani

2. Sadaf Sabetiyan

3. Mojgan Mohammadian

4. Shamim Zeyn Alabedini

5. Ashraf Alikhani

6. Masoumeh Yavari

7. Mitra Aali

 

Ghasem Sholeh Sadi and Ghaslani Pour, two political prisoners at Evin's ward 350 who had completed their full sentences were also released.

ادوارنیوز: علی ملیحی مسوول روابط عمومی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی(ادوار تحکیم وحدت)، آزد شد.

به گزارش ادوار نیوز، علی ملیحی، مسوول روابط عمومی عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش‌آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) که از بهمن ماه ۱۳۸۸ از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و دربند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شوند دیروز عصر آزاد شد.

علی ملیحی عضو ارشد سازمان ادوار تحکیم وحدت در ۲۰ بهمن سال ۸۸ با هجوم نیروهای امنیتی به منزل وی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و سرانجام در تاریخ ۲۲ اردیبهشت سال ۸۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه با اتهاماتی نظیر “اجتماع و تبانی علیه نظام، تبلیغ علیه نظام، شرکت در تجمعات غیرقانونی، نشر اکاذیب و توهین به محمود احمدی نژاد” محاکمه و به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد که پنج ماه باقیمانده محکومیت او مشمول بخشودگی شد.

ادوار کبک آگاه است

ادوارنیوز: عبدالله نوری در پیام تسلیتی به مناسبت زلزله آذربایجان با تقدیر ازکمک های مردمی بر اسکان سریع آوارگان این زلزله تاکید کرد.

به گزارش ندای سبز آزادی ، در بخشی از این پیام آمده است: امید که مسئولان مربوطه با برنامه ریزی درازمدت در تدارک جدی و پایدار برای کنترل آثار تخریب و عوارض جانی شهروندان خویش باشند.

متن این پیام به شرح زیر است:

انا لله و انا الیه راجعون

دیگر بار قهر طبیعت جان گروهی از هموطنان مظلوم و محروم ما را ربود. حادثه ی جانکاه، دردناک و مصیبت بار زلزله که به کشته و مجروح شدن بسیاری از هموطنان عزیز و رنج کشیده استان آذربایجان شرقی انجامید و ویرانی های گسترده­ای را در پی داشت، خانواده های نجیب و مهربانی را خصوصا در مناطق روستایی شهرستان های ورزقان، اهر، هریس و سایر نقاط آسیب دیده به اندوه و غم نشاند و همگان را در سوگ فرو برد. قربانیان اصلی این ماتم، محرومان و رنج دیده­گانی بودند که پیامدهای ناگوار و زیانبار این حادثه غمی تازه بر انبوه مشکلات آنان شد.

بی تردید اقدامات مردمی که به طور خودجوش به نجات زلزله زدگان و یاری و کمک به هموطنان بی خانمان و آواره و تامین نیازهای اولیه آنان شتافتند، در خور تقدیر و سپاس و نشانه ی عزم ملی در جبران خسارات است. با وجود این حل سریع مشکلات آنان نیازمند اراده جدی دستگاه های مسئول نسبت به اولویت قرار دادن اسکان آوارگان و بازسازی مناطق زلزله زده است.

امروز تجربه های ارزنده و موثری را در جوامع دیگر شاهدیم که متولیان آینده نگر آنها توانسته اند با همت عالی و کفایت والای مدیران خود آثار قهر زمین را عالمانه از روی زندگی و چهره ی شهروندان و فرزندان و زنان بی پناه خویش برچینند. بدیهی است ما نیز نیازمندیم تا از تجارب علمی و فنی چنین جوامعی بهره ی وافر گرفته و ضمن انجام اقدامات پیشگیرانه، آثار غم انگیز این نوع حوادث را با تدبیر و کاربست برنامه های بلند مدت به حداقل برسانیم.

اینجانب ضمن عرض تسلیت به حضور خانواده های سوگوار زلزله زده خطه غیورمردان آذربایجان شرقی از خداوند متعال که پناه بی پناهان است آرامش دل های داغدار و ایتام و کودکان بی خانوار و کمک به مردم مظلوم و رنجدیده این منطقه را خواهانم و برای جان باختگان مظلوم این حادثه رحمت واسعه ی الهی و برای مجروحان و بازماندگان بهبودی و سلامت و صبر مسئلت دارم.

امید که مسئولان مربوطه با برنامه ریزی درازمدت در تدارک جدی و پایدار برای کنترل آثار تخریب و عوارض جانی شهروندان خویش باشند.

عبدالله نوری

بیست و چهارم مردادماه 1391

ادوار کبک آگاه است

ادوارنیوز: براساس گزارشها تاکنون ۷۳ نفر از زندانیان بندهای ۳۵۰ زندان اوین،بند زنان اوین و زندان رجایی شهر آزاد شده اند.

به گزارش ندای سبز آزادی ، تعدادی از این زندانیان پس از کودتای انتخاباتی بازداشت شده و در حال گذراندن احکام خود بوده اند. همچنین تعدادی از زندانیان آزاد شده بخش عمده محکومیت خود را گذرانده بودند و حتی برخی از زندانیان سه روز از زمان آزادیشان باقی مانده بود.

نازنین خسروانی، صدف ثابتیان، مژگان محمدیان، شمیم زین العابدینی، اشرف علیخانی، معصومه یاوری و میترا عالی از بند زنان زندان اوین آزاد شده اند.

اسماعیل صحابه تبریزی،عضو جبهه مشارکت که از بهمن ماه سال ۸۹ در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد نیز آزاد شده است.

براساس گزارشها قاسم شعله سعدی ،وکیل دادگستری و نماینده شیراز در مجالس سوم و چهارم که از فروردین سال گذشته در زندان به سر می برد نیز آزاد شده است.

معصوم پردیس معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات که از سال ۸۹ در زندان به سر می برد نیز از جمله زندانیان آزاد شده است.

حمزه کرمی،معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور در دولت هاشمی رفسنجانی و فرماندار سابق ورامین نیز امشب آزاد شده است.وی پیش از این در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی حمزه کرمی شکنجه هائی را که در طول هفتاد روز زندان انفرادی و ده ماه بعد از آن بر وی وارد آمده را تشریح کرده بود.

از میان روزنامه نگاران زندانی نیز علی ملیحی ،فرشاد قربانپور، مزدک علی نظری و رحمان بوذری تاکنون آزاد شده اند.

میکائیل عظیمی یکی از شاگردان شهید هدی صابر عصر روز چهارشنبه همراه با تعدادی از زندانیان سیاسی آزاد شد. میکائیل عظیمی در رشته اقتصاد دانشگاه علامه تحصیل کرده و مدرک دکترای خود را در رشته توسعه از هند گرفته است.

ایوب قنبرپوریان،عادل محمد حسینی، امیر بهمنی، امید نوروزیان، آرش رهایی مهر، کورش کوهکن، علی حاجی ملا حاجی، حمید مقدسی، حاجی علیرضاکیا, حمید ایزدیاری, رامین چاوشی و آرش ریکی،محسن جوادی افضلی ،حسین ثابت،محمد رضا پونکی، علی اخوان ،ناصر آذرنیا،امیر مقامی‌فر، شهاب دهقان، سارنگ اتحادی، مجتبی احمدی، علی گودرزی، سپهر براهیمی ،رضا عزیزی قسلانی پور،داریوش شاهپری،هومان موسوی،محسن پورضیایی،حسن تبریزی،محمدرضا تقی نژاد کاشانی،امیراحسان تهرانی سخاوت،آبتین جهانیان،حمیدرضا خادم،عبدالرضا دهقان،احمد ربیعی،مهدی رضایی،علی سالم،علیرضا سمیعی،محمدحسین سهرابی راد،ابراهیم شکوهی زاده،حسام شهسواری،کیوان شیرازی،سروش صفاوردی،مشتاق فروهرپاک،عرفان قانعی فر،امیرعبدالله کاظمی،امیر لطیفی،فرزان متینی اصل،بیژن مرادی،علی مصطفایی،رضا مولوی،پوریا نادری،نوید نزهت،علی نظری،مهدی فراهانی،علی گودرزی،امیرعلی اقا یاری،هادی عرب اولادی از جمله دیگر زندانیان آزاد شده هستند.

تعدادی از زندانیان آزاد شده بخش عمده محکومیت خود را گذرانده بودند.

براساس گزارشها تعداد زیادی از خانواده زندانیان سیاسی و مردم که منتظر آزادی زندانیان سیاسی بوده اند در مقابل زندان اوین تجمع کرده بودند که نیروی انتظامی آنان را متفرق کرده است.

براساس گزارشها همچنین از حکم تعدادی از زندانیان سیاسی نیز کاسته شده است.علی اکبر محمد زاده دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف که به 5 سال زندان محکوم شده و رضا انصاری راد از جمله این زندانیان هستند.

بر اساس این گزارش یک دوم از باقیمانده حبس علی اکبر محمد زاده و یک دوم از باقیمانده حبس رضا انصاری راد کاهش یافته است.

همچنین یک دوم از باقیمانده حبس سید محمود باقری،یک دوم باقیمانده حبس عبدالله جعفری، یک دوم از باقیمانده حبس جواد طوماری،یک دوم از باقیمانده حبس رضا گلی زاده اخلاقی،دو سوم از باقیمانده حبس امید خوارزمیان،دو سال از حبس کاظم معتمد و دو سال از حبس احمد کریمی کاسته شده است.

دادستان تهران از آزادی ۹۰نفر از زندانیان امنیتی به مناسبت عید فطر خبر داده بود. زندانی امنیتی عبارتی است که مسئولین ایران برای زندانیان سیاسی نیز استفاده می کنند.

ادوار کبک آگاه است

شادی ها و غم های زندگی گاهی چنان در هم می آمیزند که نمی دانی شاد باشی یا غمگین. امروز علی جمالی عزیز با پایان دوران محکومیتش از زندان آزاد می شود و دوستانش ازین آزادی بی اندازه خوشحال خواهند شد. اما کسانی که لحظه های آزادی یک زندانی سیاسی را از نزدیک تجربه کرده اند می دانند که این شیرینی روی دیگری هم دارد: تلخی فراق.

لحظه جدایی از دوستی که ماه ها بلکه سال ها را شب و روز با او گذرانده ای نزدیک تر از هر برادر و پدری با او درد دل گفته ای از آرزوها و برنامه هایت سخن گفته ای و گوش به نجواهایش سپرده ای سخت تر از هر جدایی و فراق دیگری است. سال گذشته با آزادی جمعی از زندانیان همزمان با عید فطر آمیختن این شیرینی و تلخی به شکلی وصف ناپذیر جلوه گر شده بود. مانده ها و رفته ها یکدیگر را در آغوش می گرفتند و صدای گریه های شادی و غم در سالنهای تنگ ۳۵۰ می پیچید. اما در این میان بغض دردناک یک نفر بیش از همه تلخ و غم انگیز بود “عبدالله مومنی”.

با جرات می توان گفت عبدالله در جمع زندانیان سیاسی یکی از محبوب ترین هاست شمع روشنی بخش محافل سیاسی و دوستانه زندان است. با همه گرایش های سیاسی ارتباط دوستانه ای دارد و مراقب حال دیگر زندانیان است. بسیار رئوف و مهربان است و شوخ طبع در عین حال جلوه پایمردی و مردانگی است. بیشتر دوستان عبدالله در این سال ها یا آزاد شده اند یا بارها به مرخصی آمده اند اما او بیش از دو سال است که حتی از حق قانونی و انسانی مرخصی محروم است. و حالا با آزادی علی جمالی دوست نزدیک و یار عبدالله می توان فهمید که چه لحظه های تلخ و شیرینی بر آنان می گذرد و من همچنان که از آزادی علی جمالی خوشحالم بغض گلویم را می گیرد وقتی به یاد اشک های فرو خورده عبدالله می افتم وقت خداحافظی.

منبع: کلمه

ادوار کبک آگاه است

ادوارنیوز: ۲۰۹ روزنا‌مه‌نگار، فعال سیاسی، و کنشگر مدنی طی فراخوانی روز ۲۶ امرداد را روز سوگواری عمومی ملت ایران نامیدند.

متن این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ادوارنیوز قرار گرفته به شرح زیر است:

امضاء کنندگان این پیام، ضمن همدردی با هموطنان آسیب‌دیده در زمین لرزه‌ی روز 21 امردادماه آذربایجان شرقی، و با تسلیت به خانواده‌ی جان‌باختگان و زلزله‌زدگان، پنج‌شنبه 26 امرداد را چونان «عزای عمومی» برای ملت ایران به سوگ می‌نشینند.

از تمامی ایرانیان آزاده و آگاه در داخل و خارج از کشور می‌خواهیم آن‌گونه‌که در خور ملت ایران است، و به هر شکل و ترتیب ممکن، با همو‌طنان آذری همدلی و در کنار ایشان، به یاد قربانیان، سوگواری کنند.

اسامی:

آینده آزاد، شبنم آذر، شیرین آذرپور، شهیر آرامات، آریا آرام‌نژاد، عارف آزاد، الهام آزادی، محمد آقازاده، ساسان آقایی، گلبرگ آقاخانی، فرزانه ابراهیم‌زاده، حامد ابراهیمی‌نژاد، سمانه ابوالپور، فاطمه ابوالحسن‌لو، بهرام ابوالفتحی، هوتن ابوالفتحی، افسانه احمدی، محسن احمدی، سعید اردشیری، حسین اردکانی، محمد ارسی، میراردوان اسدی، ابراهیم اسکافی، غزل اسکندرنژاد، آزيتا اسكندريون، سعیده اسلامیه، سیدکوهزاد اسماعیلی، مرتضی اصلاحچی، امیر اعتدالی، روزبه اعتدالی، مهرنوش اعتمادی، سهیل اعرابی، مهدی افروزمنش، علی افشاری، گودرز اقتداری، مهدی اقدم، محمدجواد اکبرین، پروین امامی، سارا امت‌علی، مهسا امرآبادی، نزهت امیرآبادیان، مرضیه امیری، سعیده امین، مهدی امینی، شاهین انزلی، وهاب انصاری، لیدا ایاز، امید ایرانمهر، سام ایرانی، سولماز ایکدر، سما بابایی، میثم بادامچی، فرزانه بذرپور، فاریا بارلاس، مسعود باستانی، آزاده باقری، ایرج باقرزاده، نگین بانک، رضا باوفا، پروین بختیارنژاد، احسان بداغی، مهران براتی، محمد برقعی، علی بزرگیان، داود بشیری، منصور بلدزاده، کامیار بهرنگ، رضا بهزادیان‌نژاد، میلاد بهشتی، بهروز بیات، سحر بیاتی، بهاره بیدی، محسن بیگلربیگی، پرستو پارسایی، ایمان پاک‌نهاد، کتی پزشکی، سپیده پورآقایی، سعید پورحیدر، امید پورمحمدعلی، بیژن پیرزاده، عسل پیرزاده، خسرو تجربه‌کار، محمد تنگستانی، مرجان توحیدی، دلبر توکلی، مجید تولایی، شهرام تهرانی‌، فرنوش تهرانی، مهدی جامی، حسن جعفری، حمید جعفری، روناک جعفری، عاطفه جعفری، مریم جعفری، نسیم جعفری، زهرا جعفرزاده، سعیده جلادتی، بهناز جلالی‌پور، بنفشه جمالی، رضا جوشنی، نازگل جهانی، کامران جلیل، ابوالفضل حاجی‌زادگان، علی حکمت، مهسا حکمت، آرش حسینی پژوه، اسماعیل ختائی، مصطفی خسروی، مهراوه خوارزمی، محمد حسین خوربک، حسین داداشی، فریبا داودی مهاجر، پریسا درخشنده، لیلا درگاهی، شیرین دقیقیان، علی دهقان، تقی رحمانی، امیر رشیدی، آزیتا رضوان، شهرام رفیع‌زاده، فیروزه رمضان‌زاده، سیداکبر روحانی، فرهاد روحی‌، داود روشنی، محمد رهبر، نگار رهبر، نفیسه زارع کهن، مانی زرشکی، حمید زنگنه، حمید سالک، حسین سبحان‌ اللهی، هادی سبحانی، امیرحسین سراجی، سونیتا سراب‌پور، فریبرز سروش، لیلا سعادتی، شهین سعیدی، لادن سلامی، داریوش سلطانی، صدرا سمنانی رهبر، محمد سهیمی، رضا سیاوشی، احمد شاکری، زهره شاکری، علی شاکری، کاوه شاکری، کیوان شاکری، بهروز شاهرخ‌نیا، سجاد شاه‌مرادی، دانیال شایگان، مسعود شب افروز، صادق شجاعی، سولماز شریف، فرح شریف، صبا شعردوست، جواد شمس، رعنا شمس، سعید شمس، هومن شهبندی، آرزو شهبازی، حمید شیرازی، کاوه شیرزاد، محمد صابر، محمد صابر عباسیان، محمد صادقی، بهنام صارمی، کوروش صحتی، بنیامین صدر، کارن صدرا، احمد صدری، محمود صدری، رضا صدیق، امیرحسین صدیق، حسن طالبی، سارا طاهری، ریحانه طباطبایی، علی طباطبایی، عطا طهرانچی، رضا طهماسبی، ضیا عابدی، پوریا عالمی، عسل عباسیان، علی عبدی، علی عبدوس، ساجده عرب‌سرخی، سهیل عربی، حسین علوی، ارشاد علیجانی، رضا علیجانی، فرهمند علیپور، میرحمید عمرانی، شهاب عموپور، فریده غائب، اسدالله غریقی، آبتین غفاری، صنم غیابی، فرشید فاریابی، رضا فانی یزدی، سایه فتحی، فرزانه فتحی، مجتبی فتحی، مسعود فتحی، پویان فخرایی، مانلی فخریان، میلاد فدایی اصل، فرهاد فرجاد، مهران فرجی، سمیرا فرخ‌منش، محمودرضا فرخیان، حسن فرشتیان، سروش فرهادیان، شروین فکری، ساناز قاضی‌زاده، آیدا قجر، مهدی قدیمی، جعفر قدیم‌خانی، رضا قریشی، امین قلعه‌ای، احسان قلمچی، مهدی قلی‌زاده اقدم، حمیدرضا قوچانی، بهروز کاظمی، نازنین کاظمی، نازنین کاظمی‌نوا، مرتضی کاظمیان، سعیده کردی‌نژاد، عزیز کرملو، حامد کریم‌قاسمی، مطهره کشاورز، امید کشتکار، سمیه کشوری، حسن کلانتری، علی کلایی، فرزین گلپاد، علیرضا لطفیان، مسعود لواسانی، ندا لهردی، احسان مازندرانی، حمید مافی، جواد متولی، پرستو متین‌زاده، فرحناز محمدی، ملیحه محمدی، مهدی محمودیان، مرتضی‌ محیط، علی‌ مختاری، فرید مرجایی، حنیف مزروعی، علی مزروعی، عاطفه مسعودشاهی، امیرحسین مصلی، مهدی مظفری، یاسر معصومی، امیر معماریان، حسین مقدّم، فهیمه ملتی، پروین ملک، لیلا ملک محمدی، رضا منصور خانکی، احسان منصوری، آمنه موسوی، پژمان موسوی، سیدابراهیم موسوی، شبنم موسوی خصال، مینو مومنی، اکبر مهدی، محمدحسین مهرزاد، محسن مهیمنی، رضا میر، مسعود میر، حمیدرضا میرزاده، غفور میرزایی، یاسر میردامادی، مرتضی ناعمه، محمد ناظریان، حسن نایب هاشم، حمید ندائی، محمدحسین نجاتی، مجتبی نجفی، طیبه نصرالهی، محمد نظریان، پانته‌آ نقوی، محمدسجاد نقوی، فریدون نقیبی، یاسین نمکچیان، مهدی نوذر، شاهین نوربخش، مهدی نوربخش، حسین نورانی‌نژاد، فرشاد نوروزپور، منوچهر نوروزیان، شهری نیک‌اختر، میثم وره‌چهر، اعظم ویسمه، احمد هادوی، واهاگ هاکوبیان، علی هنری، مهدی یارمحمدی، اشکان یزدچی، مجید یوسفی، حسن یوسفی اشکوری، حسن یونسی

ادوار کبک آگاه است


Galleries

/
,
,

ادوار کبک آگاه است